پایان نامه ارشد: بررسی تأثیر نااطمینانی حاصل از سیاست های اقتصادی دولت بر رشد اقتصادی |
2-2-1 الگوی هارود……………………………………….. 16
الف- معادلۀ هارود به عنوان یک امر بدیهی…………………………………… 17
ب – معادله هارود به عنوان راه رشد تعادلی……………………………………. 18
2-2-2 الگوی دومار ……………………………………….18
2-2-3 الگوی رشد نئوکلاسیک…………………………………………. 19
2-2-4 تئوریهای رشد درونزا ……………………………………….23
الف- مدل رشدAK…………………………………………
ب- مدلهاى درونزاى مبتنى بر تحقیق و توسعه………………………….. 26
فصل سوم : مروری بر مبانی تجربی
مقدمه……………………………………….. 29
3-1 مطالعات خارجی………………………………………… 30
3-2مطالعات مربوط به ایران……………………………………….. 42
فصل چهارم : ساخت شاخص نااطمینانی سیاستهای دولت
مقدمه……………………………………….. 48
4-1مراحل ساخت شاخص نااطمینانی سیاستهای دولت……………… 49
4-1-1 آزمون LM-TEST…………………………………………
4-1-2 برآورد الگوی ARCH وGARCH…………………………………………
4-1-3 تعیین ضریب اهمیت هر متغیر……………………………………….. 53
4-1-4 رتبهبندی سری زمانی نوسانات متغیرها…………………………… 55
4-1-5 ترکیب سری زمانی واریانسها و ساخت شاخص…………………… 55
فصل پنجم : تصریح و برآورد مدل رشد
مقدمه……………………………………….. 58
5-1 تصریح مدل رشد اقتصادی………………………………………… 59
5-2 متغیرهای مدل رشد اقتصادی………………………………………… 63
5-2-1 نسبت سرمایهگذاری خصوصی بهتولید ناخالص داخلی………… 63
5-2-2 نسبت سرمایهگذاری دولتی به تولید ناخالص داخلی…………….. 64
5-2-3 متوسط سطح تحصیلات نیروی کار…………………………………. 66
5-2-4 نرخ رشد صادرات نفت و گاز………………………………………. 67
5-2-5 نااطمینانی سیاستهای اقتصادی دولت……………………………. 68
5-3 بررسی پایایی متغیرها………………………………………. 68
5-4 برآورد ضرایب تابع رشد اقتصادی………………………………………… 71
5-5 برآورد ضرایب تابع پویای کوتاهمدت رشد اقتصادی…………………….. 73
5-6 نتیجهگیری و تفسیر ضرایب………………………………………… 76
5-6-1 نسبت سرمایهگذاری خصوصی به تولید ناخالص داخلی……………. 76
5-6-2 نسبت سرمایهگذاری دولتی به تولید ناخالص داخلی……………….. 76
5-6-3 سرمایه انسانی………………………………………… 76
5-6-4 نرخ رشد صادرات نفت و گاز………………………………………. 76
5-6-5 شاخص نااطمینانی سیاستهای اقتصادی دولت…………………… 77
5-7 پیشنهادات………………………………………… 77
فهرست منابع و مآخذ……………………………………….. 78
پیوستها :
پیوست1: نتایج کامپیوتری بررسی پایایی متغیرها ……………………….83
پیوست 2 : نتایج حاصل از برآورد مدل رشد……………………………….. 89
پیوست3: نتایج حاصل از برآورد الگوهای ARCH وGARCH……………….
پیوست4: داده های آماری………………………………………… 98
چکیده:
نااطمینانی نسبت به سیاستهای اقتصادی دولت موجب میشود که صاحبان سرمایه نتوانند بازده بلندمدت سرمایه خود را با اطمینان کافی محاسبه کنند. لذا افزایش نااطمینانی سیاستهای اقتصادی دولت موجب کاهش ارزش مورد انتظار بازده سرمایه، کاهش سطح سرمایهگذاری و لذا ایستایی و رکود اقتصادی خواهد شد.
در این مطالعه اثر نااطمینانی حاصل از سیاستهای اقتصادی دولت بر رشد اقتصادی در ایران طی دورۀ 1386-1340 با استفاده از تکنیکهای همجمعی و تصحیح خطا مورد ارزیابی قرار گرفته است. متغیر مورد استفاده جهت ارزیابی اثر نااطمینانی سیاستهای اقتصادی دولت بر رشد اقتصادی یک شاخص ترکیبی بوده که از متغیرهای مخارج دولتی(اعم از جاری و عمرانی)، درآمد مالیاتی، حجم نقدینگی و حاشیۀ نرخ ارز و با استفاده از الگوهای ARCHوGARCH حاصل شده است.
نتایج بررسی حکایت از آن دارد که افزایش نااطمینانی سیاستهای اقتصادی دولت باعث کاهش رشد اقتصادی در دورۀ مورد بررسی شده است. به طوری که در مدلهای بلندمدت و کوتاهمدت اثر این شاخص بر رشد اقتصادی منفی و معنیدار است. بر این اساس میتوان به دولت پیشنهاد کرد که جهت افزایش رشد اقتصادی میتواند از طریق ایجاد ثبات رویه در اجرای سیاستهای اقتصادی و ایجاد محیط باثبات و امن اقتصادی در جامعه عمل کند.
فصل اول: کلیات
مقدمه:
نرخ رشد اقتصادی از جمله مواردی است که مورد توجه اغلب اقتصاددانان و سیاستگذاران اقتصادی است، زیرا طبق نظریۀ کوزنتس[1] نرخ رشد اقتصادی از مهمترین عوامل تاثیرگذار بر توزیع درآمد و در نتیجه رفاه اجتماعی انسانها است. لیکن با وجود اهمیت بسیار زیاد آن، عوامل تعیینکنندۀ نرخ رشد یک کشور هنوز یکی از مباحث ناشناخته اقتصاد است؛ به طوری که در مدلهای اولیه رشد اقتصادی عوامل تعیینکنندۀ رشد به عواملی چون افزایش ذخیرۀ سرمایه، جمعیت وکارایی فنی محدود میشد[2]؛ در حالی که یکی از مباحث مهم در توضیح دهندگی رشد اقتصادی سیاست های اقتصادی است که توسط دولتها وضع می شود. سیاستهای اقتصادی دولت با ایجاد یک محیط باثبات و تشویق سرمایهگذاری موجب تسریع روند سرمایهگذاری و افزایش رشد اقتصادی خواهند شد.
1-1- دولت و رشد اقتصادی
مطالعات مربوط به نقش دولت در اقتصاد را به طور کلی میتوان در دو گروه طبقهبندی کرد. برخی ازمطالعات( دنیل و بارو1990)[1] به بررسی رابطه اندازۀ دولت و رشد اقتصادی پرداختهاند و برخی دیگر از این مطالعات (فیشر، لنسینک والمار، گرجی و مدنی)[2] به اثرات نامطلوب سیاستگذاری دولت بر روی رشد اقتصادی توجه داشتهاند. گروه اول متغیر هزینههای دولت به تولید ناخالص داخلی را به عنوان شاخصی از اندازۀ دولت و مقیاس فعالیتهای دولت دراقتصاد در نظرگرفتهاند وگروه دوم انحراف معیار متغیرهای بودجهای نظیر مالیات ها و مخارج دولتی را به عنوان شاخصی از بیثباتی فعالیتهای دولت در اقتصاد بررسی کردهاند. در تقسیمبندی دیگری فعالیتهای دولت را میتوان به سه گروه نقش بودجهای، تصدیهای دولت و اختلالهای ناشی از فعالیتهای غیر بودجهای تقسیم کرد[3]. مطالعۀ حاضر به بررسی اثرات نامطلوب سیاستهای دولت بر اقتصاد درقالب نقش بودجهای دولت میپردازد. دولت مرکز ثقل قدرت، اداره و تنظیم امور مختلف است که برای تحقق اهداف خود، وظایفی را بر عهده میگیرد. اقتصاددانان مهمترین وظایف دولت را در وظایف ذاتی آن شامل امنیت، بهداشت وآموزش میدانند. برخی این وظایف را برای دولت کافی ندانسته و برای حفظ تعادل اقتصادی، دخالت دولت در اقتصاد را به دلیل شکست بازار ضروری میدانند.
چگونگی دخالت دولت در اقتصاد و تعیین وظایف آن یکی از مسائل مهم از بدو شکلگیری اندیشه اقتصادی مدرن بوده است و نظریهپردازان اقتصادی دیدگاههای متفاوتی در این مورد داشته اند.
2-1- ضرورت انجام مطالعه
گروه سیاسی حاکم بر اقتصاد ایران قبل و بعد از انقلاب همواره فراتر از محدودۀ کلاسیک ایفای نقش کرده است و به همین دلیل آثار مثبت و منفی بسیاری بر اقتصاد برجای گذاشته است که ارزیابی و شناسایی نحوۀ تأثیرگذاری عملکرد دولت برای برنامهریزی و اصلاح اشتباهات گذشته و عملکرد بهتر در آینده ضروری به نظر میرسد. در واقع تغییرات سیاستهای اقتصادی دولت گاه اثر مثبت و گاه اثر منفی بر رشد اقتصادی داشته است ولی آنچه که مهم است تغییرات مداوم و غیرقابل پیشبینی این سیاستهاست، که همواره اثر مخربی بر رشد اقتصادی و توسعه پایدار کشور داشته است (گرجی و مدنی)[1]، قابل پیشبینی بودن سیاستها و اعتبار دولت با کاهش نااطمینانی باعث رشد اقتصادی بیشتر میشود[2].
لذا با توجه به اهمیت موضوع شناخت نحوۀ تأثیرگذاری نااطمینانی حاصل از اجرای سیاستهای اقتصادی دولت و شدت و جهت آن بر رشد اقتصادی ایران ضروری به نظرمیرسد.
3-1- هدف مطالعه
در این مطالعه هدف بررسی تأثیر نوسانات و نااطمینانی حاصل از سیاستهای اقتصادی دولت (اعم از پولی، مالی و ارزی) بر روی رشد اقتصادی است. نظریههایی که رابطۀ بین ثبات سیاستهای اقتصادی و رشد اقتصادی را بررسی میکنند غالباٌ دامنۀکاررا به بررسی تأثیر مستقیم ثبات سیاستهای اقتصادی بر رشد اقتصادی محدود میکنند. اما علاوه بر رابطۀ مستقیم بین این دو پدیده، باید به تأثیر غیرمستقیم نااطمینانی سیاستهای دولت بر رشد اقتصادی، از کانال عواملی که این رشد را تعیین میکنند (مانند سرمایهگذاری ، تورم، رشد جمعیت، و توزیع درآمد) نیز توجه داشت. رشد اقتصادی مستلزم جوی است که در آن بخش خصوصی بتواند برای فعالیتهای خود برنامهریزی کرده و سرمایه خود را درگیر فعالیتهای بلندمدت کند، به ویژه پروژههای ساختاری و پایهای که موتور رشد اقتصادی و تحولات تکنولوژیکی میباشند. این پروژهها غالباٌ مستلزم سرمایهگذاری سنگین بوده و تنها در افقهای بلندمدت سودآور میباشند. نااطمینانی نسبت به سیاستهای اقتصادی دولت موجب میشود که صاحبان سرمایه نتوانند بازده بلندمدت سرمایۀ خود را با اطمینان کافی محاسبه کنند. افزایش نااطمینانی سیاستهای اقتصادی موجب کاهش ارزش مورد انتظار بازده سرمایه، کاهش سطح سرمایهگذاری و لذا ایستایی و رکود اقتصادی میگردد. در بلندمدت رشد اقتصادی مستلزم آزادی اقتصادی، ثبات سیاسی و قابل پیشبینی بودن سیاستهای اقتصادی است.
4-1- ضرورت دخالت دولت در اقتصاد
در یک جمعبندی از نظریات مکاتب مختلف مهمترین توجیه دخالتهای دولت، تلاش در جهت رفع کاستیهای بازار، ثباتسازی و ایجاد بستر مناسب برای سرمایهگذاری خصوصی و رفع نااطمینانیهای اقتصادی میباشد. در غیر این صورت دخالتهای دولت بیش از آنکه موجب رفع موانع، اختلالات بازار و بیثباتیها شود، خود با تبدیل به عامل اختلال، فضای ناامنی و بیثباتی را گسترش داده و رشد اقتصادی را پایین نگه خواهد داشت.
بروز اختلالات و نوسانات دائمی در اقتصاد و عملکرد ضعیف و کند تعدیل کنندههای خودکار(مثل مکانیسم نرخ بهره و قیمتها) مهمترین دلیل دخالت دولت در اقتصاد است. به عبارتی در میان اهداف متعددی که دولتها با دخالت در اقتصاد دنبال میکنند شاید تأمین ثبات و رشد اقتصادی از اهمیتی خاص برخوردار باشد.
5-1- وظایف کلی دولت
به طور کلی پنج وظیفه مشترک و اساسی برای همه دولت ها می توان در نظر گرفت:
– پی ریزی ساختار قانون.
– ایجاد فضای سیاست گذاری باثبات، از جمله ثبات اقتصاد کلان.
– سرمایه گذاری در خدمات اساسی اجتماعی و زیر ساختها.
– پشتیبانی از گروه های آسیب پذیر.
– حفاظت از محیط زیست.
در مورد وظیفۀ دوم دولت یعنی ایجاد فضای سیاستگذاری باثبات اقتصاد کلان می توان گفت برای ایجاد ثبات در اقتصاد اجرای سیاستهای دولت لازم است. بدون اجرای سیاستهای دولت، اقتصاد دستخوش نوسانات فراوانی خواهد شد و ممکن است درگیر دورههای طولانی بیکاری و تورم شود، مشکل جدیتر زمانی بروز میکند که بیکاری و تورم ممکن است همزمان بروز کند. لذا برای ایجاد ثبات و امنیت در اقتصاد سیاستهای دولت لازم الاجرا است؛ ولی ممکن است اجرای خود این سیاستها مسبب بیثباتی و نااطمینانی شود.
ثبات سیاستهای اقتصادی دولت پیششرط تأمین توسعه اقتصادی بلندمدت و پایدار است.آزادی سیاسی، آزادی اقتصادی و ثبات سیاستهای اقتصادی سه بعد اصلی هر نظام سیاسی میباشند که شالودۀ سیاسی مدیریت اقتصاد را تشکیل میدهند. از میان این سه عامل (آزادی سیاسی، آزادی اقتصادی و ثبات سیاستهای اقتصادی) نقش ثبات سیاستهای اقتصادی دولت در رشد اقتصادی بحث برانگیزتر است. در تعریف یک محیط اقتصاد کلان باثبات، بر پنج شاخص نرخ تورم، نرخ ارز، نرخ بهره، وضعیت مالی دولت و وضعیت تراز پرداختها تأکید میشود.[1]
در حالی که دخالت دولت در اقتصاد و به کارگیری سیاستهای اقتصادی میتواند منجر به افزایش در میزان رشد گردد، بر مسئلۀ تثبیت اقتصادی نیز اثر کرده و تعدیل در نوسانهای اقتصادی را ایجاد میکند، به عبارت دیگر واکنشهای متغیرهای خودکار اقتصادی (مثل نرخ بهره، نرخ ارز و قیمتها) در واکنش به نوسانهای عارض شده کافی نیستند و لزوم به کارگیری سیاستهای فعال پولی ، مالی و ارزی در جهت تعدیل نوسانهای ایجاد شده در اقتصاد ضروری به نظر میرسد.
6-1- کلیاتی در مورد سیاست اقتصادی
دولتها برای تأمین هدفهای خود از جمله رشد و توسعۀ اقتصادی، افزایش اشتغال، مبارزه با تورم و رفاه جامعه از ابزارها و سیاستهای اقتصادی استفاده میکنند. استفاده از ابزارهای اقتصادی برای رسیدن به اهداف اقتصادی معین را سیاست اقتصادی میگویند.
یک سیاست اقتصادی تنها به تصمیمگیری سیاسی محدود نمیشود و هر سیاست اقتصادی شامل چهار مرحلۀ برنامهریزی، تصمیمگیری، اجرا و نظارت میباشد. ثبات اقتصاد کلان که نتیجه سیاستهای اقتصادی سیاستگذاران کشور میباشد، در مدیریت کارآمد اقتصادی بخش خصوصی موثر است[1].
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1399-10-17] [ 03:44:00 ق.ظ ]
|