2-1-8- فواید وکاربردهای مهارت زندگی……………………………… 23
2-1-9- اهداف مهارت های زندگی……………………………… 24
2-1-10-مهارت حل مسأله…………………………….. 25
2-1-10-1- ویژگی های افراد توانمند در حل مسأله………………. 25
2-1-10-3- راه کارهای مهارت حل مساله………………………… 26
2-1-11- مهارت تصمیم گیری……………………………… 27
2-1-12- مهارت تفکر خلاق……………………………… 30
2-1-13-مهارت تفکر نقادانه…………………………….. 32
2-1-14- مهارت کنترل هیجان…………………………….. 35
2-1-15- مهارت همدلی……………………………… 36
2-1-16- مهارتمقابله با استرس………………………………. 37
2-1-17- مهارت خود آگاهی……………………………… 39
2-1-18- مهارت برقراری ارتباط مؤثر…………………………….. 41
2-1-19- مهارت جرأت ورزی……………………………. 42
2-2- سلامت……………………………… 44
2-2-1 -الگوی سلامت……………………………… 45
2-2-2- ابعاد سلامت……………………………… 46
2-2-3- سلامت روان…………………………….. 47
2-2-4- اصول سلامت روانی……………………………… 50
2-2-5- سلامت روان از دیدگاه های مختلف………………………………. 52
2-2-6- سلامت روان از نظر مکاتب مختلف روانشناسی………………. 53
2-2-7 – نظریه های مربوط به سلامت روان…………………………….. 55
2-2-8- ایجاد سلامت روان…………………………….. 59
2-2-9- پیشگیری……………………………… 59
2-2-10- مدرک های سلامت روان…………………………….. 60
2-2-11- اهمیت مهارت های زندگی در سلامت روان……………………. 61
2-3- تیزهوش………………………………. 62
2-4- پیشینه پژوهش ………………………………. 66
فصل سوم …………………………….74
روش پژوهش………………………………. 74
3-1- روش پژوهش………………………………. 75
3-2- معرفی متغیرها……………………………. 75
3-3- جامعه آماری……………………………… 75
3-4- نمونه وروش نمونه گیری…………………..75
3-5- ابزار پژوهش………………………………. 75
3-6- روش اجرای پژوهش………………………………. 77
3-6-1- برنامه آموزش مهارت های زندگی…………………… 77
3-8- روش تحلیل داده ها……………………………. 80
فصل چهارم…………………………….. 81
تجزیه و تحلیل داده ها……………………………. 81
الف) یافته های توصیفی……………………………… 82
ب) یافته های استنباطی……………………………… 83
فصل پنجم…………………………….. 90
بحث و نتیجه گیری……………………………… 90
5-1-بحث و نتیجه گیری……………………………… 91
5-3- محدودیتهای پژوهش……………………………… 96
5-4-پیشنهادات……………………………… 96
5-4-1- پیشنهادات کاربردی……………………………… 96
5-4-2-پیشنهادات پژوهشی…………………………….97
منابع…………………………….. 98
پیوست ها……………………………. 111
چکیده:
هدف پژوهش حاضر بررسیاثربخشی آموزشمهارت های زندگی بر سلامت روان دانش آموزان دختر تیز هوش شهر کرمانشاه بود. پژوهش حاضر، یک مطالعه آزمایشی از نوع طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش را دانش آموزان دختر تیز هوش دبیرستانی دوره ی اول شهر کرمانشاه در سال تحصیلی94-93 تشکیل دادند. برای انتخاب آزمودنی ها از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد، به طوری که در این پژوهش 60 دانش آموز شرکت داشتند. آزمودنی ها به صورت تصادفی در دو گروه 30 نفری گمارده شدند (یک گروه آزمایش و یک گروه کنترل). گروه آزمایشی، آموزش مهارت های زندگی را در 10 جلسه دریافت کردند در حالی که به گروه کنترل این آموزش ارائه نشد. ابزار استفاده شده در این پژوهش پرسش نامه سلامت عمومی GHQ بود. اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شد. نتایج نشان داد که بعد از مداخله، میانگین نمرات سلامت روان گروه آزمایش به طور معناداری کمتر از گروه کنترل بود. هم چنین نمرات سلامت روان گروه آزمایش در خرده مقیاس های علایم جسمانی، اضطراب، نقص در عملکرد اجتماعی و افسردگی معنادار بود .برنامه آموزشی مهارت زندگی باعث بهبود سلامت روان دانش آموزان تیز هوش شد و علایم جسمانی، اضطراب، نقص در کنش اجتماعی و افسردگی آنان را کاهش داد. بنابراین برنامه ریزی برای ارائه آموزش مهارت زندگی به این دانش آموزان اهمیت ویژه ای دارد. یافته ها اهمیت و لزوم گنجاندن برنامه آموزش مهارتهای زندگی را در بهبود سلامت روان دانش آموزان متذکر می سازد.
فصل یکم: مقدمه پژوهش
1-1- مقدمه
کودکان ونوجوانان در فرایند رشد وبالندگی خود، مهارت های ارتباطی ونحوه ی مقابله با چالش های زندگی را یاد می گیرند که پایه ریزی شخصیت افراد در بزرگسالی می باشد .از آن جا که این سنین بیشتر اوقات خود را در محیط های آموزشی می گذرانند ، روشن است که این فضاها تأثیرات مهمی بر سلامت روانی دانش آموزان در آینده دارد. بخصوص سن نوجوانی که از مراحل مهم و برجسته رشد وتکامل اجتماعی وروانی فرد به شمار می رود ونیاز به تعادل هیجانی و عاطفی ، کسب مهارت های اجتماعی لازم در دوست یابی، شناخت زندگی سالم وچگونگی برخورداری از آن از مهمترین نیازها به شمار می رود(شعاری نژاد،1388). امروزه علی رغم ایجاد تغییرات عمیق فرهنگی و تغییر در شیوه ی زندگی متأسفانه بسیاری از افراد در رویارویی با مسایل زندگی ، فاقد توانایی های لازم واساسی هستند و همین امر آنان را در مواجهه با مسایل و مشکلات روزمره و مقتضیات آن آسیب پذیر نموده است وبا توجه به نقش اساسی مدارس در آماده سازی دانش آموزان برای ورود به اجتماع وپذیرش نقش های متفاوت اجتماعی، ضروری به نظر می رسد که بر تأثیر آموزش مهارت های زندگی بر روی دانش آموزان بیشتر تإکید وتوجه شود.
مهارت های زندگی، مهارت هایی هستند که به منظور ارتقاء سطح ارتباطات، افزایش قدرت تصمیم گیری، مدیریت، درک خود وکارکردن در گروه مورد استفاده قرار می گیرد. در آموزش مهارت های زندگی ، محورها و موضوعاتی تدریس می گردد که به ارتقاء کیفیت زندگی کمک می کنند(خدابخش ومنصوری، 1389).
آموزش مهارت های زندگی ، به مجموعه ای از توانایی هایی گفته می شود که زمینه سازگاری رفتار مثبت و مفید را فراهم می آورد و این توانایی ، فرد را قادر می سازد که ضمن پذیرش مسئولیت های اجتماعی خود بدون لطمه زدن به خود و دیگران بتواند به شکل مؤثری با خواست ، انتظارات و مشکلات روزانه در روابط بین فردی روبرو گردد(کریم زاده،1388).
در نتیجه با پدیدآمدن رفتارهای مثبت و سالم بسیاری از مشکلات بهداشتی قابل پیشگیری خواهند بود. بنابراین کمک به کودکان در رشد و گسترش مهارت های مورد نیاز برای زندگی مطلوب ایجاد یا افزایش اعتماد به نفس در برخورد با مشکلات و همچنین کمک به آنان در رشد و تکامل عواطف و مهارت های اجتماعی لازم جهت سازگاری موفق با محیط اجتماعی و زندگی مؤثر و سازنده ضروری به نظر می رسد(شعاری نژاد ، 1388) .
بنابراین با توجه به اهمیت مهارتهای زندگی با اهداف گوناگون پیشگیری و ارتقاء سطح سلامت روانی ضرورت آموزش اینگونه مهارت ها به کودکان برای ما آشکار می شود. به خصوص در کنار جهت دهی به استعدادهای نهانی کودکان تیزهوش، مدارس باید شرایط لازم برای پرورش وایجاد فکر خلاق ورشدتوانایی های دانش آموزتیزهوش را فراهم آورند که از مؤثرترین اقدامات در این زمینه آموزش مهارت های زندگی می باشد. یک دانش آموزتیز هوش برای ارتباط با دنیای خارج، حل مسأله، ایجاد آثار هنری وابتکار عمل وسازگاری اجتماعی به این مهارت ها نیازمند است(اژه ای،1383).
در گذشته وقتی صحبت از سلامت انسانها می شد فقط جنبه فیزیولوژیک و بدنی آنها مورد توجه بود. اما امروزه تعریف سلامت و بهداشت تغییر نموده است و شخص سالم کسی است که از نظر روانی وحتی اجتماعی سالم باشد . اصطلاح سلامت روانی اصطلاحی است که از آن برای بیان واظهار کردن هدف خاصی برای جامعه استفاده می شود .
هر فرهنگی بر اساس معیارهای خاص خود به دنبال سلامت روان است . هدف هر جامعه این است که شرایطی را که سلامت اعضاء جامعه خودش را تضمین می کند تهیه و آماده نماید و سلامت روان قسمتی از سلامت کلی است . سلامت روان نوعی از سلامت است که به قسمت خاصی از انسان مثل هوش ، ذهن ، حال ، روان ، روح و این مقولات اشاره و نظر دارد. سلات روان تاثیر مستقیم برروی کل سلامت دارد و قسمت جدای از ارگانیسم نیست (براندن11990،ترجمه هاشمی،1374). چرا که روان با تمامیت انسان رابطه دارد و زمانی میسر می شود که فرد هیچ احساس ناخوشایند و نامطلوبی از زندگی نداشته باشد ودیگران ازجمله پزشکان هم او را در حد طبیعی بدانند بنابراین احساس امنیت خاطر، شادمانی به موقع ، خواب و خوراک وانرژی به اندازه می تواند نشان دهنده سلامت روان باشد(احمدوند،1388).
سازمان بهداشت جهانی2 (WHO) سلامت روان را چنین تعریف می کند :
سلامت عبارتست از بهزیستی کامل جسمانی، روانی واجتماعی و نه فقط فقدان بیماری یا ناتوانی (گنجی،1392).
درباره مفهوم سلامت روان میان روان شناسان اختلاف نظرهایی وجود دارد، ولی یکی از تعاریف به نسبت پذیرفته شده در این باره، این است که درفرد پایین ترین سطح نارسایی های روانی وجود داشته باشد(نویدی، 1385).سلامت عمومی3نمایه ای است که میزان توانایی شخصی را در مواجهه با خواسته های محیطی – اجنماعی ،عاطفی یا جسمانی نشان می دهد. بنابراین بهداشت روانی را نباید با بیماری روانی در هم آمیخت بهداشت روانی مطالعه وضع روانی شخص قبل از بیماری است (میلانی فر، 1389).بدین طریق سلامت روانی وضع روانی را که از طریق آرامش، هماهنگی وگنجایش روانی مشخصمی شود آشکار می سازد و بوسیله نبودن نشانه های ناتوانی و ضعف در هر بعد روانی وجسمانی در شخص شناخته می شود.
2-1- بیان مسأله
سازمان جهانی بهداشت مهارتهای زندگی را چنین تعریف نموده است : توانایی انجام رفتار سازگارانه ومثبت به گونه ای که فرد بتواند با چالش ها وضروریات زندگی روزمره خود کنار بیاید. به طور کلی مهارت های زندگی عبارتند ازتوانایی هایی که منجر به ارتقای بهداشت روانی افراد جامعه، غنای روابط انسانی، افزایش سلامت و رفتارهای سلامتی در سطح جامعه می گردند. مهارت های زندگی هم به صورت یک راهکارارتقای سلامت روانی وهم به صورت ابزاری در پیشگیری از آسیب های روانی- اجتماعی مبتلا به جامعه نظیر اعتیاد، خشونت های خانگی واجتماعی، آزار کودکان، خودکشی، ایدز وموارد مشابه قابل استفاده است. به طورکلی مهارت های زندگی ابزاری قوی در دست متولیان سلامت روانی جامعه درجهت توانمند سازی جوانان درابعاد روانی – اجتماعی حفظ کرده و سطح بهداشت روانی خویش وجامعه را ارتقا بخشند . دراین راستا ده مهارت را به عنوان مهارتهای اصلی زندگی، شامل مهارتهای: تصمیم گیری[1]، حل مسأله2،تفکر خلاق3،تفکر نقاد4،توانایی برقراری ارتباط مؤثر5، مهارت ایجاد و حفظ روابط بین فردی6، خود آگاهی7،همدلی کردن8مقابله با هیجان9، مقابله با فشار10معرفی نموده است(قاسم زاده،1383).
آموزش مهارت های زندگی موجب ارتقای توانایی های روانی – اجتماعی می گردد. این توانایی ها فرد را برای برخورد مؤثر با کشمکشها وموقعیت های زندگی یاری می بخشند، وبه او کمک می کنند تا با سایر انسانها، جامعه، فرهنگ و محیط خود مثبت وسازگارانه عمل کند و سلامت روانی خود را تأمین نماید. بدین ترتیب مهارت های زندگی موجب تقویت یا تغییر نگرشها، ارزشها ورفتارهای مثبت وسالم بسیاری از مشکلات بهداشتی قابل پیشگیری خواهند بود(حقیقی،موسوی،مهرابی زاده،بشلیده،1385).
در حال حاضرسلامت روان را می توان به منزله ی توانایی رشد وگسترش هیجانات عقلی و معنوی، برقراری ارتباط با دیگران شامل همسالان و بزرگسالان، شرکت در فعالیت های آموزشی و اجتماعی انعطاف پذیری در مواجهه با سختی ها دانست . آموزش مهارتهای زندگی نقش اساسی را در بهداشت روانی ایفا می کند، البته زمانی که در یک مقطع سنی مناسب ارائه شود نقش برجسته تری خواهد داشت. به طوری که می توان گفت که بسیاری از نوروزها وسایکوزها ناشی از نقص دررشد مهارت های زندگی اساسی است و در واقع آموزش مهارت های زندگی نقش درمانی دارد(خدابخش وهمکاران،1389).
کودکی ونوجوانی فرصت های کلیدی را برای بهبود واساس سلامت روان مهیا می کنندو مدرسه منبع مهمی برای کمک کردن ورسیدن به این هدف است. در حدود 25% از بچه ها وافراد جوان در جوامع پیشرفته نشانه هایی از مشکلات سلامت روان را نشان می دهند که 10% آن ها اختلال سلامت روان را دارند. مدارس هم چنین می توانند در پیشرفت سلامت روان و ایجاد آن و نیز جلوگیری از محیط های استرس زای منفی مؤثر باشند(ویرونایند،2011).
مدرسه و محیط های آموزشی کانون توجه صاحبنظران سلامت روان هستند. از این رو که این محیط با گروههای سنی که به عنوان گروه های حساس شناخته می شوند سروکار دارند. علاوه بر این که سنین دبستان و راهنمایی و دبیرستان به عنوان سنینی شناخته می شوند که پایه ریزی شخصیت افراد در بزرگسالی در این سنین روی می دهد این دسته از گروه های سنی بیشتر اوقات خود را در این مدارس و محیط ها می گذرانند و روشن است که فضای این موقعیت ها تاثیرات مهمی بر سلامت روانی افراد در بزرگسالی دارد. بر این اساس صاحبنظران مسائل روانی در کنار توصیه به خانواده ها در جهت شناخت عوامل موثر در بهداشت روانی و تامین آن ، مراکز آموزشی و مدارس را نیز مورد توجه خود قرار می دهند و ایجاد آشنایی و رعایت این عوامل را در مدارس اکیداً توصیه می کنند(ادبی،1388).
نوجوانی مرحله ای از رشد و بلوغ است که با تحولاتی در جسم و روان همراه است در این مرحله غرایز و احساسات در بالاترین حد خود قرار دارد، قوا و استعدادها به جنب و جوش در می آیند و عقل در آستانه ی رشد نسبی است در این مرحله نوجوان می خواهد روی پای خودش بایستد و از حالت کودکانه و دنباله روی به در آید. چیزی که بر مشکل تربیتی نوجوان می افزاید آسیب های اخلاقی است که امروزه به دلیل شرایط و فضای خاص فرهنگی و اجتماعی دامنگیر نسل نو شده است و جوامع انسانی به ویژه کشورهای صنعتی را با دشواری ها و مشکلات جدی روبه رو ساخته است(محمدی، 1385).تحقیقات نشان داده است که کلید تعیین کننده موفقیت تنها هوش شناختی نیست بلکه بسیاری افراد با هوش شناختی بالا در زندگی حیرانند. کودکان تیزهوش به علت دارابودن رشد فکری بیشتر، از نظر عاطفی نیز رشدشان سریعتر است وچنانچه مشکلاتی بروز نماید سبب سرکشی یا افسردگی آن ها می شود. توانایی فکری یک فردتیزهوش با فقدان تجربه و نداشتن مهارت های زندگی باعث بروز مشکلات جدی در زندگی می شود(اژه ای،1383). آموزش مهارت های زندگی ، نوعی كوشش است كه در سایه ی آن نوجوانان ترغیب می شوند تا خلاقیت خود را به كار گیرند و به طور خودجوش راههای مؤثر را برای حل تعارضات و مشكلات زندگی خود یابند(کلینگمن، 2009).
به نظر می رسد آموزش مهارت های زندگی گام مؤثری در این جهت باشد كه استعدادها و توانمندی های دانش آموزان بكار گرفته شود تا خود فعالانه سر نوشت خویش را بدست گیرند و انتخاب گر باشند. ضمناً فرایند خود باوری در نوجوانان مسیر درست خود را طی كرده و نوجوان ضمن استفاده ی درست از مهارت ها، مسئولیت اعمال و احساسات خود را می پذیرد و مهارت های لازم را برای اتخاذ تصمیم های مهم زندگی كسب می كند(شعاری نژاد،1388).
(زولینگر2و همكاران ،2006 ( در مطالعه ای به بررسی تأثیر آموزش مهارت های زندگی بر دانش، نگر شها و توانایی دانش آموزان مدارس راهنمایی در انتخاب سبك زندگی سالم پرداختند. نتیجه ی پژوهش اثر مثبت آموزش را نشان داد .
همچنین مهارت های زندگی اثر مناسبی در جهت كاهش آسیب های فردی و اجتماعی خواهند داشت و با ایجاد نگرش های اصولی و علمی در انتخاب بهترین شیوه در انجام بهینه ی هر فعالیت نقش خود را اثبات خواهند نمود(داران3، 2007 ). یادگیری موفقیت آمیز مهارت های زندگی، احساس یادگیرنده را در مورد خود و دیگران تحت تأثیر قرار می دهد و علاوه بر آن با تغییراتی كه كسب این مهارت ها در افراد بوجود می آورد، برداشت و نگرش دیگران را هم تحت تأثیر قرار می دهد. یادگیری مهارت های زندگی در دوران نوجوانی و جوانی، اثرات نسبتاً پایداری بر ساخت شخصیت آنان خواهد داشت، رفتارهای تحصیلی آنان را مؤثر، آینده نگری آنان را مثبت و انگیزه ی كاری آنان را مضاعف خواهد نمود. (شولتز4،1388).
با توجه به اینکه دانش آموزان به ویژه دانش آموزان تیزهوش آینده سازان مملکت هستند و سکانهای اقتصادی واجتماعی جامعه به دست آنهاست به نظر می رسد که آموزش مهارتهای زندگی گامی موثر برای ساختن نسلی پویا با تفکر نقاد و خلاق واخذ تصمیمات درست و شایسته وتوانمند در حل تعارضات زندگی باشد. بنابراین در پژوهش حاضر به دنبال یافتن پاسخ به این سئوال است که آیا آموزش مهارت های زندگی بر سلامت روان دانش آموزان دختر تیزهوش دبیرستانی دوره ی اول(راهنمایی) اثربخش است ؟
1- Decision making 6-Interpersonal relationship skills
2-Problem solving 7- Self-awareness
[چهارشنبه 1399-10-17] [ 06:11:00 ق.ظ ]
|