. 19

2-5-1 نخبگان سنتی و مذهبی: 19

2-5-2 نخبگان تکنوکراتیک: 19

2-5-3 نخبگان مالکیت: 20

2-5-4 نخبگان کاریزماتیک: 20

2-5-5 نخبگان ایدئولوژیکی: 20

2-5-6 نخبگان سمبلیک: 20

. 21

. 22

. 24

2-8-1 انزوا طلبی: 25

2-8-2 بی طرفی: 25

2-8-3 عدم تعهد: 26

2-8-4 اتحاد و ائتلاف: 26

. 27

. 27

. 27

. 30

. 33

2-13-1 دوره ی اول، دوران محافظه کاری با خط و مشی لیبرالیسم: 33

2-13-2 دورهی دوم، دوره ی ارزش محور یا آرمانگرای امت محور: 35

2-13-3 دوره ی سوم، دوره ی منفعت محور_اصلاح طلبی اقتصادی (عملگرا): 35

2-13-4 دوره ی چهارم، دوره ی گفتمان فرهنگ گرای سیاست محور: 36

2-13-5 دوره ی پنجم، با تأکید بر احیا نقش عدالت و معنویت در تحولات جهان (گفتمان اصولگرایی عدالت محور). 37

. 38

. 38

2-15-1 نظریه ویلفرده پاره تو. 39

2-15-2 نظریه ی گائتانو موسکا 41

2-15-3 نظریه ی روبرت میشلز. 43

. 44

2-16-1 جوزف شومپیتر. 44

2-16-2 سی رایت ملیز. 44

2-16-3 رابرت دال. 45

. 46

. 47

. 48

. 49

. 51

. 52

2-22-1 رهیافت کلان نظام به عنوان راهنمای مطالعه و اقدام سیاست خارجی: 52

2-22-2 رهیافت خرد در تجزیه و تحلیل های سیاست خارجی: 53

پایان نامه

2-22-3 رهیافت اتصال دو سطح تحلیل: 54

. 55

. 56

فصل سوم. 58

جهت گیری سیاست خارجی دولت هشتم ونهم و نقش نخبگان در این جهت گیری ها 58

    1. . 59

. 59

. 63

. 66

. 68

. 70

. 71

. 73

بررسی نقش نخبگان سیاسی در جهت گیری سیاست خارجی دولت نهم ودهم. 74

. 74

. 74

. 76

3-10-1نقش نخبگان سیاسی در شکل گیری شعار عدالت گرایی در سیاست خارجی: 76

3-10-2 نقش نخبگان سیاسی در شکل گیری شعار اصول گرایی در سیاست خارجی: 76

3-10-3 نقش سیاست خارجی دولت احمدی نژاد در شکل گیری شالوده شکنی نظم موجود: 77

3-10-4 نقش نخبگان سیاسی در شکل گیری شعار تقویت استراتژی چند جانبه گرایی: 80

3-10-5 نقش نخبگان سیاسی در شکل گیری شعار جامعه ی مهدوی: 81

. 81

. 83

فصل چهارم. 90

نتیجه گیری.. 90

. 98

منابع. 99

چکیده:

پژوهش حاضر به مطالعه و بررسی مقایسه ای نقش نخبگان سیاسی در جهت گیری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی و محمود احمدی نژاد می پردازد. از آن جایی که سیاست خارجی موفق کلید رشد و پیشرفت یک کشور می باشد و سیاست خارجی هر کشوری توسط نخبگان آن جامعه طرح ریزی می شود و بنابراین شاه کلید اصلی پیشرفت، در دست نخبگان یک جامعه و در رأس آنان در دست نخبگان فعال در بخش سیاست خارجی می باشد. و هم چنین می توان گفت تضاد اصلی در جامعه نه میان مردم و نخبگان بلکه میان خود نخبگان است. از این رو بسته به نوع نخبگانی که حکومت را در دست دارند و سیستم حکومت را شکل می دهند، تصمیمات و جهت گیری های هر نظام و حکومتی فرق می نماید.در دولت های هشتم و نهم به ترتیب با دو جهت گیری تدافعی و تهاجمی در سیاست خارجی مواجه هستیم. در طراحی هر جهت گیری سیاست خارجی در هر یک از دولت ها، تعداد نخبگان سیاسی باید مشخص گردد.از این رو محقق در این پژوهش می خواهد بدور از سلیقه ی سیاسی و نظر شخصی به مقایسه ی نقش نخبگان در جهت گیری سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بپردازد. هدف کلی از این پژوهش شناسایی میزان نقش نخبگان سیاسی در جهت گیری سیاست خارجی و به عبارت دیگر از آنجا که جهت گیری سیاست خارجی دولت هشتم و نهم تفاوت ماهوی با هم دارند، باید مشخص نمود نقش هر کدام از نخبگان در طراحی جهت گیری سیاست خارجی چه مقدار بوده است.سؤال اصلی محقق اینست: نقش نخبگان ابزاری و غیر ابزاری (فکری) در تعیین جهت گیری سیاست خارجی چه مقدار است و در هر یک از دو دولت مزبور، در تعیین جهت گیری سیاست خارجی کدام نخبگان نقش بیشتری را ایفا کرده اند؟

فرضیه ی محوری در این پژوهش بر این اصل بنا شده است که: « به نظر می رسد نقش نخبگان غیر ابزاری (فکری) در تعیین جهت گیری سیاست خارجی دولت هفتم وهشتم بیش از دولت نهم و دهم است و هم چنین نخبگان ابزاری وزارت امور خارجه، دولت هفتم و هشتم، بیشتر از طیف تحصیل کردگان اروپایی هستند و گرایش بیشتری به غرب دارند. نخبگان ابزاری دولت نهم و دهم، بیشتر طیف تحصیل کردگان شرقی (هند_ایران) هستند.اهمیت این پژوهش در این است که جنبه ی نوآوری دارد و تاکنون چنین مقایسه ای صورت نگرفته است.

واژه های کلیدی:سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران_ نخبگان سیاسی (نخبگان فکری_ نخبگان ابزاری)

مقدمه

سیاست خارجی هر کشوری زمانی می تواند در عرصه ی بین المللی از کارایی و مشروعیت لازم برخوردار باشد که ضمن تعادل با محیط داخلی؛ در جهت میل به منافع ملی شکل گرفته و تنظیم شود. این امر زمانی میسر است که منافع ملی دقیقا شناخته و تعریف شوند. کشورهایی که در عرصه ی بین المللی و سیاست خارجی موفق هستند همگی منافع ملی خود را کاملا مشخص کرده اند و آن ها را برای خویش تعریف نمو ده اند. آن ها می دانند بر چه اصول از سیاست خارجی خود نباید معامله کنند و یا می توان گفت به درستی خطوط قرمز خویش را می شناسند و باز می دانند در مورد کدام مؤلفه ها می توانند انعطاف پذیری استراتژیک از خود نشان دهند.

اما موضوعی که در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران شاهدش بوده ایم: جهت گیری های متفاوت سیاست خارجی دولت ها نسبت به یکدیگر است؛ شاید این همه تفاوت در جهت گیری و تفاوت در تعریف منافع ملی برای دستگاه دیپلماسی ما خوش یُمن نباشد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، شاهد پنج خرده گفتمان در بطن گفتمان انقلاب اسلامی بوده ایم در این پژوهش ابتدا به بررسی دو خرده گفتمان اصلاح طلب جامعه محور و اصول گرای عدالت پرور و سپس به بررسی نقش نخبگان در طراحی این جهت گیری ها می پردازیم.

تفاوت های بسیارچشم گیر و زیادی در جهت گیری های این دو؛ دوره به چشم می خورد. در این پژوهش نقش نخبگان در طراحی این جهت گیری ها تا حدودی مشخص گشت. زمانی که یک گروه از نخبگان با طرز تفکر خاص خود، قدرت را به دست می گیرند، مجددا منافع ملی را برای خویش باز تعریف می نمایند و بر همین اساس شروع به جهت گیری های سیاسی و اخذ تصمیمات سیاسی در عرصه ی بین المللی و داخلی می نمایند.

مسئله ی دیگر اینجاست که هر کدام از دولت ها معتقدند: بهترین جهت گیری سیاست خارجی را بر اساس ظرف مکان_زمان برای جمهوری اسلامی ایران انتخاب نموده اند. تیم سیاست خارجی دولت آقای احمدی نژاد، تیم سیاست خارجی دولت آقای خاتمی را متهم به خیانت به منافع و مصالح ملی و سوق دادن کشور به دامان غرب می نماید. و در طرف دیگر تیم سیاست خارجی آقای خاتمی، تیم سیاست خارجی آقای احمدی نژاد را متهم به تقابل با دنیا و موجب به خطر افتادن امنیت و منافع ملی کشور می نمایند. اما آنچه مهم است این است که این ادعا ها؛ جنبه ی تبلیغاتی، جناحی، حزبی و سیاسی دارد و در جهت تخریب چهره ی طرف مقابل می باشد.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...