۲-۲-۸)پیشگامان مدیریت دانش

 

در این قسمت به تشریح پیشگامان و دانشمندان مدیریت پرداخت می شود که به نوعی در ایجاد و توسعه مدیریت دانش سهم داشته اند.

 

۲-۲-۸-۱)داونپورت و پروساک[۸۸]

 

داونپورت و پروساک هر دو کتابی را در سال ۱۹۹۷ با عنوان”چگونه سازمان ها آنچه را که می دانند مدیریت می‌کنند” منتشر کردند. داونپورت استدلال می‌کند که در مراحل اولیه مدیریت دانش، سازمان ها دارایی های دانش خویش را همانند دارایی های فیزیکی، مدیریت می‌کنند. از سوی دیگر، آن ها بر روی کسب و ثبت اطلاعات کار می‌کنند تا بتوانند به آسانی به مخازن دانش دسترسی داشته باشند. این امر باعث می شود هنگام ضرورت، دانش ایجاد و توزیع شود. داونپورت و پروساک بر این عقیده اند که مهم ایجاد دانش نیست، بلکه تصرف و اشاعه آن در سازمان است. دانشی که اشاعه داده نشود ارزش بسیار محدودی برای سازمان دارد. به نظر داونپورت و پروساک سرمایه های فیزیکی سازمان، دارایی های محدود سازمان تلقی می‌شوند و سرمایه های فکری سازمان، دارایی های نامحدود و مهم این است که مدیران بدانند که چگونه از سرمایه ها استفاده کنند.

 

۲-۲-۸-۲)دراکر

 

دراکر یکی از مهمترین نویسندگان مدیریت است و نوشته هایش طیف وسیعی از ایده ها و موضوعات را پوشش می‌دهد. او مؤلف کتابهایی چون تکنولوژی، مدیریت جامعه، جامعه فراسرمایه داری و چالش مدیریت قرن ۲۱ است. او بحث می‌کند که مهمترین چیزی که مدیریت نیاز دارد، یادگیری این نکته است که چگونه دانش را مدیریت کند به نحوی که با ارزش ترین دارایی های سازمان قرن ۲۱ می‌باشد. پیتر دراکر (۱۹۹۹) معتقد است: “در اقتصاد امروز دنیا، دانش منبعی همانند و در عرض سایر منابع تولید مانند کار، سرمایه و زمین نیست بلکه منبعی بسیار مهمتر برای عصر حاضر به شمار می رود”.

 

۲-۲-۸-۳)نوناکا و تاکه اوچی

 

در سال ۱۹۹۵ کتابی با عنوان “خلق دانش سازمان” تالیف نمودند. خلق دانش سازمانی، به معنی توانایی یک مؤسسه‌ برای خلق دانش جدید و انتشار آن در سراسر سازمان و تبدیل آن به محصولات، خدمات و سیستم هاست. این فرایند بین مدیریت دانش و مهندسی مجدد به معنی رشد، نوآوری مستمر و خرد را متمایز می‌سازد. دانش ضمنی بر اهمیت بعد ذهنی و شخصی دانش تأکید دارد و در رابطه با بینش ها و حدسیات، احساسات و عواطف مطرح می شود. بنا به اعتقاد نوناکا و تاکه اوچی دانش در ضمن تعاملات اجتماعی حاصل شده و به صورت عقاید، ارزش‌ها و مهارت ها در ذهن ذخیره می شود. دانش صریح و ضمنی در سازمان دو مقوله جدا نیستند بلکه مکمل یکدیگرند. نوناکا درکتابش مدلی از اینکه چگونه دانش از طریق تعامل بین دانش ضمنی و صریح ایجاد شده، چهار فرایند اصلی تبدیل دانش را شناسایی نموده که عبارتند از: جامعه پذیری، بیرونی سازی، درونی سازی و انتشار که در بخش های قبلی توضیح داده شد.

 

۲-۲-۹)دلایل اهمیت مدیریت دانش

 

از نظر هاشم زاده (۱۳۸۵) برخورد هوشمندانه با منابع دانش، عاملی مؤثر و مهم در موفقیت سازمان‌ها به شمار می رود. در بیان دلایل اهمیت مدیریت دانش موارد زیر به طور خلاصه مورد توجه قرار گرفته است:

 

دانش موتور تولید کننده درآمد است.

 

دانش یک دارایی مهم و استراتژیک سازمانی است.

 

رشد روزافزون مشاغلی که بر پایه ایجاد و استفاده از دانش قرار دارند.

 

همگرایی فناوری اطلاعات و ارتباطات و ظهور ابزارهای نوین در این زمینه.

 

کاهش شکاف علمی – اقتصادی میان کشورهای غنی و فقیر.

 

ایجاد ارزش افزوده قابل توجه با به کارگیری مدیریت دانش.

 

اما عدم مدیریت دانش در سازمان، مشکلات و زیانهایی نظیر موارد ذیل را همراه خواهد داشت:

 

عدم وجود نشانه های ابداع و ابتکار

 

عدم اولویت بندی و استفاده از انواع دانش

 

عدم مشاهده دانش خارجی

 

عدم جذب دانشگرهای جدید

 

مخفی و سیاسی کردن اطلاعات

 

احتکار دانش به جای ازدیاد آن

 

استفاده محدود از دانش های موجود

 

نبود مستندات در خصوص تجربیات به دست آمده

 

سیستم انگیزشی نامناسب برای تسهیم دانش و توسعه آن.

 

بستر استقرار مدیریت دانش

 

انصاری و شائمی به نقل از ورثائی (۱۳۸۵) بیان نمودند:

 

“مدیرت دانش ترکیبی از دو عامل: ابزار (پایگاه داده ها، اسناد فناوری) برای مشارکت دانش و فرایند (آموختن و حل مشکل گروهی) است. نکته ای که باید همواره مورد توجه قرار گیرد این است که چگونه اطلاعات به دانش تبدیل شده و سپس به آموختن منجر می‌گردد. ضمناً اهمیت استقرار مدیریت دانش ‌به این نیست که چگونه به اطلاعات دست یابیم، وظیفه مدیریت دانش این است که اطلاعات را به دانش تبدیل نمود و زمینه یادگیری را فراهم نماید” (ص ۱۵۵).

 

بستر استقرار مدیریت دانش در سازمان به مشارکت فردی و گروهی افراد در سازمان بستگی دارد. سازمانی که دارای فرهنگ دانش مداری است دارای ویژگی های زیر است:

 

– مشارکت در دانش به طور جدی به هسته ارزشی سازمان ارتباط دارد.

 

– مراکز تحقیق و توسعه (R&D) در سازمان ایجاد شده است.

 

– جو مشارکت آمیز از طریق تبادل نظر فردی و گروهی ایجاد شده است.

 

– از مهندسی مجدد و بهترین روش‌ها استفاده شده است.

 

– از طریق تبادل اطلاعات بین کارکنان و سرپرستان مشارکت در دانش تحقق یافته و در همان حال از سوی طریق مدیران ارشد حمایت می شود.

 

– ایجاد محیط انگیزشی و تشویق آمیز جهت آماده سازی برای یادگیری.

 

باید گفت لازمه ی استقرار مدیریت دانش در سازمان ها به کارگیری مجموعه ای از وظایف و مهارت ها در زمینه دریافت، توزیع و استفاده از دانش است و موفق ترین سازمان ها آنهایی هستند که مدیریت دانش را از طریق فرهنگ سازی و تدوین زیر ساخت های مدیریت دانش توسط مدیران ارشد و کارشناسان دانش جزئی از وظایف کارکنان خود نموده اند. ارزش مدیریت دانش مستقیماً به اثربخشی آن یعنی ایجاد توانایی سازمان در غلبه بر مشکلات و در عین حال آگاهی نسبت به ساخت آینده ای روشن است. شکل زیر عوامل مؤثر در استقرار مدیریت دانش را در سازمان نشان می‌دهد که لازمه استقرار آن مشارکت فردی و گروهی افراد در سازمان است.

 

شکل ۲-۵)عوامل مؤثر در استقرار مدیریت دانش (انصاری و شائمی، ۱۳۸۵)

 

از نظر ویلیامز[۸۹](۲۰۰۳) مدیریت دانش به فرایندهایی برای ایجاد ارزش و کسب مزیت رقابتی برای سازمان‌ها و سرمایه های دانش صریح و ضمنی اشاره دارد. مدیریت دانش بر فرایندهای ایجاد، ثبت، پالایش، انتشار و کاربرد دانش سازمانی تأکید دارد. این فرایند شامل دو بعد است که شامل:

 

محتوا محوری: که در آن داده های خام، اطلاعات، ارائه بهترین شیوه ها و تفاسیر به طور فعالی گردآوری و ارائه می شود.

 

مدیریت دانش اجتماعی و فرهنگی: این بعد شامل گفتمان، عمل یادگیری، حل مسئله و جمعی از رویه های کار و اجرا می شود تا دانش به طور مستمر گردآوری، تلخیص و شفاف سازی شود (ص ۱۵).

 

۲-۲-۱۰)سرمایه

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...