او بیشتر عمر خود را صرف تعلیم و تربیت خاندان خویش کرد و «دارای تالیفات و منشات بوده و شعر هم می گفته» از مکتوبات او می توان به «تبیین کذب المفتری» و «طبقات الشافعیه» اشاره نمود.

به گفته ی سبکی از مولفات او می توان تفسیر کبیر، التّحبیرفی التذکیر، آداب الصوفیه، لطائف الاشارات، الجواهر، عیون الاجوبه فی اصول الاسوله، کتاب المناجاه، نکت اولی النهی، نحو القلوب کبیر، نحو القلوب، احکام السماع، الاربعین و الرساله را نام برد.[5]

2-1- شرح حال هجویری غزنوی

پایان نامه

تاریخ ولادت ابوالحسن بن عثمان بن ابی علی الجلابی الهجویری الغزنوی، که عدّه ای از او با عنوان «جلابی» یا «هجویری» یا «غزنوی» یاد کرده اند و عدّه ای دیگر وی را «پیر هجویر» خوانده اند، معلوم نیست و از مطالعه ی منابع موجود بر می آید که وی معاصر ابو سعید ابی الخیر (357 تا 440 هـ) است و احتمالاً در اواخر قرن چهارم هجری در شهر غزنه چشم به جهان گشوده است و دوره ی کودکی و جوانی را در جلاب و هجویر (از محلات غزنه) میان خانواده ای محترم و پرهیزگار سپری کرد و زیر نظر و تربیت پدرش شیخ عثمان بن ابی علی نشو و نما یافت. مادر او نیز از خاندان پرهیزگاری بود که برادرش (دایی هجویری) را «تاج الاولیا» می خواندند و مرقدش را زیارت می کردند.

او در اثر خود کشف المحجوب بیست و هشت بار نام خود را ذکر کرده است. در هند و پاکستان و برخی از مصادر به لقب «داتا گنج بخش» یا «گنج بخش» شهرت دارد.

در شریعت از مذهب امام ابو حنیفه و در طریقت از مسلک جنید پیروی می کرد و «صحو» را فنا گاه مردان می دانست و آن را بر «سکر» که بازیگاه کودکان است ترجیح می داد.

وی در همه جا از استادان خود و با کسانی که آشنا بوده به احترام و نیکی یاد می کند. از استادان او می توان به شیخ عبادابوالفضل محمدبن الحسن الختّلی، ابوالعباس احمد بن محمد الاشقانی، ابوالقاسم علی بن عبدالله الگرگانی و ابو جعفرمحمد بن المصباح الصیدلانی اشاره کرد. او امام ابوالقاسم قشیری را در همه جا «امام و استاد» خود می نامد و ابو سعید ابی الخیر را «شاهنشاه محبّان و ملک الملوک صوفیان» می خواند.

هجویری پس از تحصیلات مقدماتی خود به سیر و سفر پرداخته و از بسیاری از نواحی و شهرهای ایران چون: سوریه، ترکستان، عراق، خراسان، ماوراءالنهر، گرگان، شام و آذربایجان دیدن کرده است.

بنابرگفته هایی، او یک بار یا دو بار ازدواج کرده است و زندگی زناشویی او کوتاه مدت بوده و خاطر او را آزرده است.

او به امر پیر خود به لاهور سفر کرد و در این سفر احتمالاً چهل سال داشت، پس از ورود به آن جا مسجدی بنا نمود و به ترویج دین اسلام و ارشاد مردم پرداخت و با این که در این راه توفیقات فراوانی کسب نمود امّا از اقامت در لاهور خرسند نبود.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...