دانلود تحقیق-پروژه و پایان نامه | ۲-۱۰ الگوهای تناسب شغل با شخصیت – 5 |
فعالسازی رفتاری می تواند برای پاسخ به محرکهای نو (جدید) به کار رود؛ یا برای پاسخ به علائم وجود پاداش در محیط فعال شود و یا پاسخ فعال شدهای برای رهایی از تنبیه باشد. بنابرین تفاوتهای فردی در چنین قابلیتی در شکل اول نوجویی نامیده می شود. نوجویی بالا با رفتارهای هیجانانگیز و به طور بالقوه خطرناک رابطه دارد همچنین افرادی با نوجویی بالا از نظر احساسی متغیر، هیجان محور، کنجکاو، ماجراجو، دست و دلباز و مشتاق هستند و افرادی با نوجویی پایین؛ دارای خلقی یکنواخت، بیتفاوت نسبت به تغییرات، منظم و باقاعده و صرفهجو هستند. در شکل دوم، پاسخ یا رفتار برای وجود علایم پاداش فعال می شود که به آن پاداشوابسته میگوید؛ تفاوتهای فردی در تداوم پاسخ پس از قطع پاداش را هم در همین گروه قرار میدهد، افراد دارای نمرهی بالا در بعد پاداش وابستگی علاقه زیادی به پاداشهای اجتماعی، حمایت عاطفی و روابط اجتماعی پایدار از خود نشان می دهند، تا بدین وسیله رفتارهای ویژه خود را حفظ و نگهداری کنند؛ همچنین آن ها افرادی دلرحم، گرم و حساس هستند و نمرهی پایین در پاداشوابستگی مشخصه افرادی با ویژگیهایی چون اهلعمل، سرسخت، سرد، خودمحور و دارای باورداشتهای منطقی میباشد. سومین سامانهی بازداری رفتاری در ارتباط با پاسخ به محرکهای تنبیه یا علائم در میان نبودن پاداش است که در هنگام بروز چنین علایمی در محیط فعال میگردد؛ بنابرین تفاوتهای فردی را که با قابلیت وقفه یا بازداری رفتاری مرتبط میگردد، آسیبپرهیزی نامیده است، آسیبپرهیزی بالا باعث عدم اطمینان و محافظه کاری، کمرویی، مایوسی و منفعلی می شود و میتوان انتظار روانرنجورخویی بالا را داشت، اما سطح پایین آسیبپرهیزی باعث جامعهپذیری و معاشرتپذیری، راحتی و خوشبینی، خوشمشربی، با انرژی و پرتحرکی می شود که با ویژگی برونگرایی رابطه دارد. بدین ترتیب در قسمت سرشت، کلنینجر این سه بعد را که هر یک دارای چهار مقیاس فرعی هستند معرفی نمود و بعد چهارم را که فاقد زیرمقیاس است، پایداری (یا پشتکار) نامید، افراد با نمره بالا در این بعد به سرسختی، سختکوشی، و مصمم بودن و سازندگی گرایش دارند و افراد با نمرهی پایین در این بعد به راحتی در مواقع ناکامی و انتقاد و مواجه با مانع دلسرد میشوند، با انجام اعمال روزمرهی خود راضی هستند و بندرت برای انجام کارهای بزرگتر و بهتر تلاش میکنند (حق شناس، ۱۳۸۸).
ب) نظریه منش:
از نظر کلنینجر مدل سرشت با ابعاد چهار گانه، طرحی را برای تفکیک انواع مرسوم اختلالات شخصیت ارائه میدهد اما نمیتواند وجود و یا عدم اختلال شخصیت را محرز و قطعی نماید (کلنینجر و همکاران، ۱۹۹۳). از دیدگاه این نظریه، منش شناسی شخصیت به تفاوتهای بین فردی در پندارهای مربوط به خویشتن و به اهداف و ارزشهای فردی اشاره دارد.
در واقع سرشت انسانی تفاوتهای فردی در واکنشهای هیجانی خودکار و عادتی را پیریزی مینمایند در حالی که انواع منش و خودپنداریها اهمیت و معنای تجربه های جاری را مشخص مینمایند و از این طریق واکنشهای هیجانی را هم تحت تاثیر قرار می دهند. کلنینجر (۱۹۹۴) سه بعد را برای منش در نظر میگیرد؛ او در این مجموعه بعد خودراهبری بر پایه پنداشت از خویشتن را به عنوان یک فرد مستقل که دارای زیرمجموعههای وحدت، احترام، عزت، تاثیربخشی، رهبری و امید است، تعریف کردهاست، در واقع نمره بالا در خودراهبری نشاندهنده مسئولیت پذیری، کاردانی و هدفمندی در زندگی است خودراهبری بالا همچنین به امیدها و خواسته های افراد نظم میدهد و می تواند قویاً با بهزیستی اجتماعی، روانی و جسمانی مرتبط باشد؛ اما نمرهی پایین در این بعد بیشتر احتمال دارد نشاندهنده اختلالهای شخصیتی باشد و با نابالغی و ضعف ، خستگی و بیاثری، بیهدفی، درماندگی، وظیفهنشناسی و بیمسئولیتی مشخص شده است. همچنین بعد همکاری بر پایه پنداشت از خویشتن به عنوان بخشی از جهان انسانی و جامعه قرار دارد که از آن حس اجتماعی، رحم و شفقت، وجدان و تمایل به امور خیریه مشتق میگردد؛ سطح بالای همکاری باعث ویژگیهایی چون دلسوزی، حمایتگری، قدرت تحمل زیاد، توانایی بسیارخوب در کار گروهی، منصف و از خدمت کردن به دیگران لذت میبرد. سطح پایین همکاری ممکن است به معنی خودداری، کمتحملی، فرصت طلبی، سادگی، ناهماهنگی، یا حتی مردمگریزی و دارای دیدگاه مردم گریزی باشد و می تواند به ارتباط بینشخصی ضعیف و حمایت اجتماعی پایین منجر شود. علاوه بر این دو بعد، بعد خودفراروی بر پایه مفهوم از خویشتن به عنوان بخشی از جهان پیرامون و منابع آن مطرح شده است که با پندارهای حضور رازگونه، ایمان مذهبی، متانت و صبوری بیان گردیده است؛ خودفراروی بالا؛ به معنای رشد فراشخصی، بالا بودن هوش هیجانی و روحیهی معنوی افراد، روراستی، صبوری است و همچنین افرادی با نمرهی خودفراروی پایین؛ افرادی مغرور، بیصبر و ناشکیبا، خودآگاه و مادیگرا و ناراضی میباشند (حق شناس، ۱۳۸۸). به بیانی دیگر، ویژگیهای شخصیتی منش تحت تاثیر اختیار، قصد و برداشت فرد از تجربه و رویدادها میباشند. تفاوتهای فردی در جنبه های منش، به درجاتی تحت تاثیر یادگیریهای اجتماعی، فرهنگی و رسش و بلوغ در طی مراحل زندگی قرار دارند. منش شامل دریافتهای منطقی درباره خود، دیگران و دنیا است و بیشتر ویژگیهایی را شامل می شود که تحت تاثیرعوامل محیطی در ساختار شخصیتی فرد پدید می آید (کلنینجر و شوراکیک[۶۸]،۲۰۰۵).
بنا بر این نظریه افراد می توانند دارای سرشتهای مشابه باشند اما در ویژگیهای منشی با یکدیگر تفاوت کنند. از نظر مصنفین آزمون، هریک از این ابعاد در تعامل با دیگر ابعاد، شیوه های سازگاری و انطباق فرد را با تجربهها تعیین می نماید و همچنین آسیبپذیری فرد به اختلالات هیجانی و رفتاری نیز از همین تعاملات منشاء میگیرد (کلنینجر ۱۹۸۷ و ۱۹۹۱).
تا اینجا نظریه هایی در خصوص موفقیت شغلی و شخصیت گفته شد، حال به الگوها و نظریه هایی میپردازیم که تلفیقی از هر دو مقوله است.
۲-۱۰ الگوهای تناسب شغل با شخصیت
ارزش و اهمیت مدیر در بعد رفتار فردی در این میباشد که با شناخت دقیق شخصیت و کاربرد آن در سازمان، تفاوت بین شخصیتها را تشخیص داده و مکانیسم تناسب شغل با شخصیت را تعریف می نماید. بطورکلی تردیدی نیست که اگر فرد از نظر شخصیت با نوع کاری که باید انجام دهد سازش داشته باشد، عملکرد بهتری خواهد داشت و نسبت به کار خود رضایت بیشتری حاصل می کند. گذشته از این، هماهنگی بین شخصیت و نوع کار، مزایای دیگری هم در بر دارد. برای مثال، اگر مدیر سازمان فرد را از نظر شخصیتی بشناسد و ابعاد درونی او را مورد کارشناسی قرار دهد به بهترین شکل قادر خواهد بود که رضایت فرد و سازمان را تامین نماید.
در اینجا الگویی در خصوص کاربرد شخصیت که به تناسب شخصیت با شغل مربوط میباشد اشاره میگردد.
۲-۱۰-۱ الگوی مایرز- بریگز
مراحل به کارگیری الگوی کاربردی مایرز- بریگز[۶۹] در خصوص تناسب نوع شخصیت و شغل، با ارائه مقدمهای در مورد شکل گیری الگوی مذبور به شرح زیر مطرح شده است.
“
فرم در حال بارگذاری ...
[شنبه 1401-09-19] [ 01:14:00 ب.ظ ]
|