تصویری………………………………………………………………….28

2-6-1. ویژگی­های طرح­واره­های تصویری………………………………………………….30

2-6-2. انواع طرح­واره­های تصویری…………………………………………………………….31

2-6-2-1. طرح­واره­ی حجمی…………………………………………………………32

2-6-2-2. طرح­واره­ی حرکتی…………………………………………………………34

2-6-2-3. طرح­واره­ی قدرتی…………………………………………………………..36

فصل سوم: پیشینه­ی پژوهش

3-1. استعاره در بلاغت غربی…………………………………………………………………42

3-1-1. نظریه­ی مشابهت………………………………………………………………………….42

3-1-2. نظریه­ی تعاملی…………………………………………………………………………..43

3-1-3. نظریه­ی کاربردگرا……………………………………………………………………….44

3-2. استعاره در بلاغت اسلامی- ایرانی…………………………………………………….44

3-3. کاربرد معنی­شناسی شناختی در تحلیل زبان و ادبیات فارسی…………………49

3-4.مطالعات زبان­شناختی استعاره در اشعار سعدی و حافظ……………………………54

3-5.نقدی بر نظریه­ی استعاره­ی مفهومی…………………………………………………………..55

3-5-1.نقاط قوت………………………………………………………………………………………….55

3-5-2. نقاط ضعف……………………………………………………………………………………….57

فصل چهارم: تحلیل شناختیِ طرح­واره­های تصویری

بخش اوّل: 4-1. طرح­واره­ی حجمی

4-1-1. طرح­واره­ی حجمیِ «سر» …………………………………………………………..66

4-1-1-1. طرح­واره­ی حجمی سر در غزلیات سعدی…………………………..67

4-1-1-2. طرح­واره­ی حجمی سر در غزلیات حافظ…………………………….68

4-1-1-3. تحلیل شناختی…………………………………………………………………..69

4-1-1-3-1. انتقاد اجتماعی در بستر عشق………………………………..69

4-1-1-3-2.مرز ممنوعه­ی عشق…………………………………………………73

4-1-1-3-3.عشق رفاقتی حافظ و عشق پرشور سعدی………………74

4-1-2. طرح­واره­ی حجمیِ «چشم»…………………………………………………………82

4-1-2-1. چشم معشوق در غزلیات سعدی و حافظ……………………………84

4-1-2-2. چشم عاشق در غزلیات سعدی و حافظ………………………………84

4-1-2-4. تحلیل شناختی……………………………………………………………………86

4-1-2-4-1.نگاه برون­گرای سعدی و نگاه درون­گرای حافظ………………………….88

4-1-2-4-2.نگاه متفکرانه­ی سعدی و نگاه احساسی حافظ………………………..95

4-1-2-4-3.نگاه حسی سعدی و نگاه شهودی حافظ…………………………………97

4-1-2-4-4.نگاه قضاوت­گر سعدی و دریافت­گر حافظ…………………………….100

4-1-3. طرح­واره­ی حجمی مرتبط با واژه­ی «دل»………………………………..101

4-1-3-1. دل به عنوان ظرف در غزلیات سعدی……………………………….102

4-1-3-2. دل به عنوان مظروف در غزلیات سعدی………………………….104

4-1-3-3. دل به عنوان ظرف در غزلیات حافظ………………………………..104

4-1-3-4. دل به عنوان مظروف در غزلیات حافظ……………………………..104

4-1-3-5. تحلیل شناختی………………………………………………………………….105

4-1-3-5-1. رویکردهای مشترک سعدی و حافظ به دل…………………………..105

4-1-3-5-2. رویکرد آفاقی سعدی و انفسی حافظ……………………………….107

4-1-4.سخن آخر……………………………………………………………………………..118

بخش دوم: 4-2. طرح­واره­ی حرکتی

4-2.طرح­واره­ی حرکتی …………………………………………………………………………121

4-2-1. طرح­واره­ی حرکت افقی…………………………………………………………….123

4-2-1-1. طرح­واره­ی مبدأ …………………………………………………………….. 124

4-2-1-2. طرح­واره­ی مسیر……………………………………………………………….125

4-2-1-3. طرح­واره­ی مقصد……………………………………………………………….126

4-2-2. طرح­واره­ی حرکت عمودی………………………………………………………..134

4-2-2-1.طرح­واره­ی صعود در غزلیات سعدی…………………………………..135

4-2-2-2. طرح­واره­ی سقوط در غزلیات سعدی………………………………..135

4-2-2-3. طرح­واره­ی صعود در غزلیات حافظ…………………………………..136

4-2-2-4. طرح­واره­ی سقوط در غزلیات حافظ………………………………….136

4-2-2-5. تحلیل شناختی…………………………………………………………………137

4-2-2-5-1.گرایش سعدی به طرح­واره­ی سقوط……………………….137

4-2-2-5-2. جایگاه معشوق در تفکر سعدی و حافظ………………..140

4-2-3. طرح­واره­ی چرخشی…………………………………………………………………..147

4-2-3-1. سعدی………………………………………………………………………………..148

4-2-3-2. حافظ…………………………………………………………………………………149

4-2-3-3. تحلیل شناختی………………………………………………………………….150

4-2-3-3-1.دیدگاه سعدی و حافظ درباره­ی زمان………………………………..150

4-2-3-3-2. مرکزگرایی حافظ و مرکزگریزی سعدی………………………………..157

4-2-3-3-3. جبرگرایی حافظ و جبرشکنی سعدی…………………………………161

بخش سوم: 4-3. طرح­واره­ی قدرتی

4-3.طرح­واره­ی قدرتی…………………………………………………………………………….164

4-3-1.سعدی……………………………………………………………………………………….165

4-3-1-1.وجود مانع……………………………………………………………………….165

4-3-1-2.پذیرش مانع…………………………………………………………………….166

4-3-1-3. نسبیت مانع……………………………………………………………………167

پایان نامه

4-3-1-4. مانع برای معشوق…………………………………………………………..167

4-3-2. حافظ………………………………………………………………………………………168

4-3-2-1. وجود مانع………………………………………………………………………168

4-3-2-2. پذیرش مانع……………………………………………………………………169

4-3-2-3. برداشت مانع………………………………………………………………….170

4-3-3. تحلیل شناختی: نگاهی گفتمان­مدار به عشق………………………171

4-3-3-1.عشق به منزله­ی پادشاهی………………………………………………172

4-3-3-2. پادشاه نامیده­شدن معشوق…………………………………………….173

4-3-3-3. رفتار پادشاه­گونه­ی معشوق……………………………………………175

4-3-3-4. رویکرد سعدی و حافظ دربرخورد با مانع……………………..179

4-3-3-5. کارکرد استعاره­ی عشق به منزله­ی پادشاهی…………………183

فصل پنجم: نتیجه گیری

خلاصه و نتیجه ­گیری………………………………………………………………………191

فهرست منابع و مآخذ……………………………………………………………………197

چكیده­ انگلیسی……………………………………………………………………….214

چکیده:

زبان­شناسی شناختی به ارتباط میان زبان، ذهن و تجربیات فیزیکی- اجتماعی انسان می­پردازد و به عنوان رویکردی معنابنیاد مجموعه­ای از نظریات را شامل می­شود که استعاره­ی مفهومی و طرح­واره­ی تصویری از مهم­ترین آن­هاست. استعاره­ی مفهومی به معنای ادراک مفهوم عینی یك پدیده از حوزه­ی «مبدأ» و انتقال آن به یك مفهوم ذهنی در حوزه­ی «مقصد» است و به عناصر و عوامل پیوند میان این دو حوزه، «نگاشت» می­گویند. نگاشت یا انطباق میان دو حوزه­ی مبدأ و مقصد به كمك طرح­واره­های تصویری انجام می­گیرد كه جانسون در کتاب بدن در ذهن در سال 1987 به­شکلی گسترده به آن پرداخت. طرح­واره­های تصویری، ساخت­های مفهومیِ بنیادین و انتزاعی در ذهن هستند که بر اساس تجربیات و فعالیت­های بدنی در حین تعامل یا مشاهده­ی جهان اطراف حاصل می­شوند و مهم­ترین تقسیم­بندی طرح­واره­ها به سه گروه:طرح­واره­ی حجمی، طرح­واره­ی حرکتی، طرح­واره­ی قدرتیمی­باشد. این رساله به بررسی و مقایسه­ی این سه طرح­واره­ در یک­چهارم از غزلیات سعدی و حافظ پرداخته است و چون در این دیدگاه، زبان وسیله­ی شناخت است،کوشیده تا با بررسی چگونگی کاربرد این طرح­واره­ها، به شناخت بهتری از شخصیت فردی و اجتماعی این دو شاعر دست­ یابد.

طرح­واره­ی حجمی، از بودنِ مفهومی، درونِ مفهومی دیگر سخن می­گوید و طرح­واره­ی حرکتی، برای مفاهیم، حرکت، مسیر، مبدأ و مقصد در نظر می­گیرد و طرح­واره­ی قدرتی، برای بیان موانع و مشکلات مسیر حرکت کاربرد دارد. مهم­ترین دستاوردهای شناختی این پژوهش عبارتند از :

1- طرح­واره حجمی مرتبط با واژه­ی «چشم» بیانگر آن است که نوع نگاه و شخصیّت سعدی و حافظ در دو قطب متضاد جای می­گیرند. نگاه حافظ بیانگر شخصیّت درون­گرا، شهودی، احساسی و دریافت­گر اوست و نگاه سعدی گویای شخصیّت برون­گرا، احساسی، متفکّر و قضاوت­گر او.

2- طرح­واره حجمی مرتبط با واژه­ی «سر» بیانگر آن است که عشق سعدی به خاطر شدت و حدت آن، به قلمرو «عشق پرشور» تعلق دارد و عشق حافظ به خاطر تداوم آن، به «عشق رفاقتی» نزدیک است. قرار داشتن مفهوم عشق در حجم «سر» نیز بیانگر تضاد دیرینه­ی عقل و عشق و نمادی از مبارزه ی مردم و طبقه­ی حاکم می­باشد.

3- طرح­واره­ی حجمی مرتبط با واژه­ی «دل» بیانگر آن است که در غزلیات سعدی، فضای آفاقی بر حجم دل حاکم است و در غزلیات حافظ فضای انفسی غلبه دارد.

4- با توجه به طرح­واره­­های حرکت عمودی و چرخشی می­توان گفت که معشوق حافظ در شعر او جایگاهی بلندتر از معشوق سعدی دارد و نیز مفهوم انتزاعی زمان در شعر حافظ حرکتی دایره­وار دارد و در شعر سعدی حرکتی مارپیچ.

5- در حوزه­ی طرح­واره­ی قدرتی، ظلم و ستم معشوق و مانع­انگیزی او مطرح شده است که می­توان آن را بیان نمادین ظلم و ستم پادشاهان بر مردم دانست.

فصل اول: مقدمه

1-1- تعریف مسأله

زبان به عنوان وجه تمایز انسان از حیوان، از دیرباز موضوعی فكری و فلسفی محسوب می شده و همواره مورد توجه دانشمندان و پژوهشگران بوده است؛ چنان­که دغدغه­ی شناخت زبان، منجر به شکل­گیری دانش زبان­شناسی شده تا زبان را به صورت تخصصی و علمی مورد بررسی قرار دهد. از طرف دیگر، محققان علوم شناختی برای زبان اهمیت زیادی قایل اند و آن را دریچه ی ورود به ذهن می دانند. از نظر آنان زبان یكی از عالی ترین نمودهای ذهن است كه هم محصول شناخت است و هم خود فرایندی شناختی به حساب می آید. از این رو، زبان شناسیِ شناختی، به عنوان مكتبی كه ساخت، یادگیری و استفاده از زبان را بهترین مرجعی می داند كه می توان با استفاده از آن، شناخت انسان را توضیح داد، از جایگاه ویژه ای در علوم شناختی برخودار است (نورمحمدی، 1387: 2).

اهمیت کاربرد شناختی زبان موجب شده تا آن را از دو دیدگاه مورد بررسی قرار دهند: یکی مجازی که خاص زبان ادبی و شاعرانه است و دیگری، حقیقی که به صورت زبان روزمره و متعارف ظهور پیدا می­کند و نیز گفته اند:

زبان حقیقی یا خودكار: زبانی است كه صرفاً جنبه ی اطلاعی و ارتباطی دارد و در متون علمی به كار می رود.

زبان مجازی یا ادبی: زبانی برجسته، غیرمتعارف و معمولاً هنجارگریز و غیرخودكار است. در این زبان، از صنایع و آرایه های ادبی برای برجسته سازی سخن استفاده می شود تا از سخن بی نشان متمایز شود (صفوی، 1380: 3).

استعاره از قدیم مهم ترین شگردِ انتقالِ زبان از كاربرد حقیقی به كاربرد ادبی و مجازی، تلقی می شده است؛ اما امروزه، هم در زبان خودكار و هم در زبان ادب، كاربردها و عمل­كردهای متنوعی دارد. می­توان گفت در گذشته فقط در حوزه ی ادبیات به استعاره توجه می شد؛ اما امروزه، این پدیده قلمروی فراگیر یافته و به مبحثی گسترده در زبان شناسی تبدیل شده است.

تعاملات زبان و ادبیات چنان گسترده و فراگیر است كه نمی توان و نباید پدیده هایی چون استعاره را صرفاً در ساحت ادبیات تحلیل كرد؛ وانگهی، نمی توان فقط زبان روزمره را ابزار ارتباط آحاد بشر با یكدیگر دانست؛ زبان ادبیات هم نوعی ابزار ارتباطی است.

سنت مطالعه ی استعاره، به غرب و به ارسطو می رسد. ارسطو استعاره را شگردی برای هنرآفرینی می دانست و معتقد بود استعاره ویژه ی زبان ادب است و به همین دلیل باید در میان فنون و صناعات ادبی بررسی شود. این همان نگرش كلاسیك به استعاره است. نگرش دیگر به استعاره به قرون هجدهم و نوزدهم مربوط می شود كه به دلیل بینش حاكم بر آن عصر، رمانتیك نامیده می شود. در این نگرش استعاره به زبان ادب محدود نشده و لازمه ی زبان و اندیشه برای توصیف جهان خارج به شمار می رود (صفوی، 1383: 369).

یكی از نگرش هایی كه به پیروی از رمانتیك ها، استعاره را جزء جدایی ناپذیر زبان می داند، معنی شناسی شناختی[1] است. از نظر معنی شناسان شناختی، استعاره[2] عنصری بنیادین در مقوله بندی و درك انسان از جهان خارج و نیز در فرایند اندیشیدن است. استعاره در این رویكرد تصویری نو می یابد و به هرگونه فهم و بیانِ هر مفهوم انتزاعی در قالب تصورات ملموس تر، اطلاق می شود. استعاره با این تعریف، دیگر خاص زبان ادبی نیست و در كاربرد روزمره ی زبان هم جای می گیرد. نظریه­ی معاصر استعاره[3]- كه در چهارچوب معنی شناسی شناختی به تبیین استعاره می پردازد- مدعی است كه نه تنها زبان، بلكه شیوه ی درك آن هم از مقولات انتزاعی جهان می باشد و بر مبنای استعاره استوار است و استعاره اساساً فرایندی ذهنی و شناختی است و استعاره های زبانی، فقط نمود و شاهد استعاره های ذهنی محسوب می شوند. در عین حال، مطالعه ی نمود استعاره های ذهنی در زبان، از راه های شناخت استعاره های ذهنی است (گلفام و ممسنی، 1387: 99).

استعاره های شعری، بسیار فراتر از صبغه­ی آرایه­ای، با جنبه های مركزی و جدایی ناپذیرِ نظام های مفهومی ما سروكار دارند. شاعران بزرگ می توانند با ما سخن بگویند، چرا كه آنان نیز از همان شیوه های تفكری بهره می برند كه همگی داراییم. آنان با استفاده از ظرفیت هایی كه همگی در داشتن شان مشتركیم، تجربیات­مان را برجسته می كنند، پیامدهای باورمان را می كاوند، طرز تفكرمان را به چالش می­کشند و به نقد ایدئولوژی های­مان می پردازند. بدون داشتن دانش اولیه از ماهیت استعاره و چگونگی كاركرد آن، نمی توانیم دركی از كاركردهای تفكر استعاری چه در ادبیات و چه در زندگی خود داشته باشیم (لیكاف و ترنر، 1989: xi).

در علوم شناختی برای توجیه مفهوم سازی استعاره از طرح واره ها استفاده می شود. این طرح واره ها غالباً تصوری اند؛ یعنی براساس الگوی شناختی و مفاهیم بنیادین ذهن ما شكل می گیرند. از این مفاهیم و ساخت های حاصل از آن ها، برای توصیف موضوعات انتزاعی و اندیشیدن استفاده می شود (صفوی، 1383: 376-374).

هدف از این پژوهش، بررسی و مقایسه ی ساخت های طرح واره ای در غزلیات سعدی و حافظ می باشد. انواع مختلفی از طرح واره های تصویری[4] در حوزه ی معنی شناسیِ شناختی مطرح شده است؛ اما این پژوهش فقط به بررسی طرح واره ها­ی حجمی [5]، طرح واره ها­ی حرکتی[6] و طرح واره ها­ی قدرتی[7] می­پردازد.

اشعار حافظ و سعدی همواره از جنبه ی زیبایی شناسی مورد توجه پژوهشگران قرار داشته اند. وجه اشتراك تمام این پژوهش ها محدود كردن استعاره در معنای سنتی آن است؛ اما این پژوهش در سایه ی نگاه نو و یافته های جدید معنی شناسی شناختی به تحلیل استعاره های غزلیات حافظ و سعدی می پردازد و به استعاره ها نه فقط به عنوان آرایه های ادبی، بلكه به عنوان كلید شناخت ذهن و زمینه­های تفكر شاعر در زبان توجه دارد. نكته­ی مهم این است كه ما به ضرورت موضوع، هم استعاره های آشكار (= استعاره های شعری و ادبی) و هم استعاره های مخفی (= استعاره های زبانی) را مورد بررسی قرار می دهیم.

2-1- اهمیت و ضرورت پژوهش

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...