پایان نامه ارشد رشته زبان و ادبیات فارسی: بررسی پیرنگ در داستان های مثنوی معنوی |
2-1-3-3. تحلیل طرح داستان حلوا خریدن شیخ احمد خضرویه جهت غریمان…………..56
2-2. عناوین طرحوار در مثنوی………………………………………………………………………..62
2-3. حکایات با طرح و پیرنگی ضعیف……………………………………………………………….64
فصل سوم: عناصر داستانی مؤثر بر طرح و پیرنگ
3-1. صحنه…………………………………………………………………………………………………..69
3-2. شخصیّت……………………………………………………………………………………………..74
3-2-1. شخصیّت پردازی……………………………………………………………………………….75
3-2-2. شیوۀ شخصیّت پردازی………………………………………………………………………..77
3-2-3. ابزارها و عناصر شخصیّت پردازی………………………………………………………..77
3-2-3-1. گفتوگو……………………………………………………………………………………….77
3-2-3-2. توصیف…………………………………………………………………………………….78
3-2-3-3. صحنه پردازی…………………………………………………………………………….78
3-3. گفت وگو…………………………………………………………………………………………..78
فصل چهارم: مقایسه و بررسی تطبیقی طرح و پیرنگ در مثنوی معنوی و کلیله و دمنه و آثار عطّار
4-1. مقایسۀ حکایت شیر و نخچیران در مثنوی مولوی و کلیله و دمنه………………86
4-1-1. پیرنگ………………………………………………………………………………………….87
4-1-2. تعلیق…………………………………………………………………………………………88
4- 1-3. زاویه دید…………………………………………………………………………………….89
4-1-4. شخصیّت…………………………………………………………………………………….90
4-1-5. شخصیّت پردازی……………………………………………………………………………90
4-1-6. گفتوگو………………………………………………………………………………………91
4-1-7. زمان و مکان……………………………………………………………………………93
4-2. مقایسۀ حکایت مرد دبّاغ در مثنوی مولوی و اسرارنامۀ عطّار………………..95
4-2-1. طرح و ساختار روایتها……………………………………………………………….96
4-2-2. شخصیّتپردازی………………………………………………………………………..98
4-2-3.گفتوگو…………………………………………………………………………………….99
4-3. مقایسۀ حکایت مردی که عزرائیل با او به خشم نگاه کرد در مثنوی مولوی و الهینامۀ عطّار…….100
فصل پنجم
نتیجه گیری………………………………………………………………………………………….104
فهرست منابع………………………………………………………………………………………..107
چکیده:
مثنوی معنوی اثر ارزشمند مولانا جلالالدین محمد بلخی است که گذر روزگاران آن را به دست فراموشی نسپرده است. شاید یکی ازدلایل ماندگاری مثنوی، داستانهای دلنوازی است که موجب تلطیفکلام متعالی مولانا گردیده و هرروزه پنجرۀ جدیدی بر آن گشوده میشود و مخاطبان او را به نگاهی تازه براین داستانها دعوت میکند. گاه برخی از داستانها بهصورت شگفتی با اصول و شیوههای داستاننویسی نوین گره میخورد و این امر بر هنر داستانپردازی مولانا بیش از پیش صحّه می گذارد.اصطلاح پیرنگ به معنای طرح، الگو و هستهی داستان است که سلسله حوادث را از آشفتگی بیرون میآورد و به داستان وحدت هنری میبخشد. این نوشتار توجه خود را بر این عنصر داستانی مبذول داشته و قصد دارد نشان دهد که چگونه مولانا در برخی از حکایات خود این عنصر را هنرمندانه به خدمت گرفته است.”حادثه، گرهافکنی، کشمکش، تعلیق، بحران، نقطهی اوج و گرهگشایی و…” به عنوان مؤلفههای اصلی پیرنگ مورد بررسی قرار می گیرد و نشان داده میشود که چگونه مولانا با توجه به این موٌلفهها، به پیریزی داستانها و حکایات خود میپردازد.در پایان نیز برای تبیین مطلب میان حکایاتی مشترک در مثنوی و کلیله و دمنه و برخی از آثار عطّار ، مقایسۀ تطبیقی به لحاظ طرح و الگوی داستانها صورت می گیرد. هدف ما از نوشتن این پایاننامه، شناساندن هنر داستانپردازی مولوی از منظر طرح و پیریزی آن است تا نشان دهیم که این مؤلفه در مثنوی مغفول نمانده است و در برخی داستانهای آن، از عناصر اصلی محسوب میشود.
مقدمه و کلیات
1- بیان مسئله تحقیق
روایتها وجود دارند؛ هرجا انسان باشد، روایت هم هست و هیچ مردمی هرگز و در هیچکجا بدون روایت وجود ندارند (آسابرگر، 1380:32). جهانی بودن عرصههای روایت، از وجود عناصری حکایت میکند که در تمامی روایتها از هر فرهنگ و ملیّتی، میتوان آنها را یافت. نخستین بار صورتگرایان روسی به مفهوم روایت توجه کردهاند (احمدی، 312:1375) و در معنایخاص، متون روایی را دارای ویژگیهای وجود قصه و حضور قصهگو و تغییرحالت در یک دورۀ زمانی دانستهاند. صورتگرایان و ساختارگرایانی که پژوهشهای آنها را دنبالکردهاند میان دستور زبان و دستور داستان نوعی همانندی یافتهاند و با استفاده از سنت دستوری، به عنوان منبع امکانات ساختاری، کوشیدهاند تا ضمن تجزیۀ روایتها به عناصر سازندۀ آنها به روابط و نظاممندی این عناصر پی ببرند و دستوری جهانی برای روایت تدوین کنند.
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1399-10-17] [ 12:14:00 ب.ظ ]
|