افسردگی، خشم و دشمنی، بازدارنده‌های شناخته‌شده میل جنسی هستند (دلاماتر ۱۹۹۱؛ اشمیت[۱۳۵]، ۲۰۰۵؛ دیوی، ۲۰۰۸؛ لاندو[۱۳۶]، ۲۰۱۴). اثرات منفی کشمکش‌های درونی فرد می‌تواند مانع میل جنسی شوند (کاپلان، ۱۹۷۴؛ برادفورد[۱۳۷]، ۲۰۰۷؛ رایت و کانر، ۲۰۱۵). تصور می‌شود که تأثیرات افسردگی بر چرخه پاسخ جنسی هم از طریق پردازش شناختی و هم از طریق فیزیولوژی غدد درون‌ریز و نوروترنسمیترها انجام آشکار می‌شود (روزن[۱۳۸] ۲۰۰۰؛ مورای[۱۳۹] و همکاران، ۲۰۱۲). از طرفی دیگر، تأثیرات استرس و اضطراب بر تحریک و میل جنسی متغیر است، چنانچه برخی افراد به نظر می‌رسد تحریک و میل جنسی بالایی را در زمان استرس و اضطراب تجربه می‌کنند در حالی که در دیگران نقش بازدارنده دارند (اسبروکو و بارلو، ۱۹۹۶؛ فابر و اسمیت[۱۴۰]، ۲۰۱۲). مواردی که منجر به اضطراب می‌شود و بر میل جنسی ممکن است تأثیرگذارند (اما محدود به همین موارد نمی‌شوند) شامل ‌تردید نسبت به قصد شریک جنسی، انتظارات او، ترس از شایستگی جنسی، ‌ترس از ایجاد رابطه، نگرانی نسبت به میزان تعهد شریک جنسی به رابطه فی‌مابین، کمبود اعتمادبه‌نفس جنسی و انتظارات شریک جنسی هستند (دلاماتر ۱۹۹۱، لومن و همکاران، ۲۰۰۵). یک هیجان خاص می‌تواند در برخی شرایط شهوانی باشد و سایر شرایط خیر، نسبت هیجانات به شهوت، بر تحریک و میل جنسی تأثیر می‌گذارد (گانزاگا، ۲۰۰۶؛ دلاماتر، ۲۰۱۲). بروتو (۲۰۱۰) مطرح کرد که درک نامناسب هیجانات جنسی می‌تواند عاملی در کاهش میل جنسی در برخی از افراد باشد (گیلز، ۲۰۰۸؛ بروتو، ۲۰۱۰). احساسات جنسی‌ای که همایند با پیام‌های جنسی منفی، انتظارات و تجربیات آزاردهنده ازجمله ‌آسیب‌های جنسی، باشند، نشان داده‌شده که موجب میل جنسی پایین در زنان می‌شوند (جان، ۲۰۰۴؛ مونتگومری، ۲۰۰۸). بااین‌وجود، سوءاستفاده جنسی در برخی موارد دیده‌شده که می‌تواند میل جنسی را به صورت پاتولوژیک افزایش دهد اما در اکثر موارد باعث کاهش میل جنسی می‌شود (هیمن[۱۴۱] ۱۹۹۸، میشل، ۲۰۰۸؛ استولن‌بورگ و همکاران، ۲۰۱۱).

 

۲-۱۱-۷- جوانب شناختی میل جنسی

 

زمانی که میل جنسی آگاهانه انتخاب می‌شود، شامل ارزیابی شناختی (ارزیابی یک موقعیت، تفکر، یا محرک دیگر) به عنوان یک جزء اصلی می‌باشد (دلاماتر، ۱۹۹۱، ۲۰۱۲). فعالیت شناختی می‌تواند پاسخ جنسی را تقویت کند یا مانع آن شود (والن، ۱۹۸۰؛ لومن و همکاران، ۲۰۰۵؛ بروتو، ۲۰۱۲). دو فعالیت شناختی که بر پاسخ جنسی اثرگذار هستند، درک و ارزیابی ‌می‌باشند. درک، فرایندی از جمع‌ آوری اطلاعات است که شامل کشف محرک و عنوان دادن یا دسته‌بندی کردن محرک است. ارزیابی شامل نتیجه‌گیری و توضیحی برای درک است و یا درجه‌بندی آن از مثبت/خوب به منفی/بد. پاسخ جنسی می‌تواند زمانی که محرک منفی ارزیابی‌ می‌شود، بازدارنده باشد، خطا در هر یک از این فرایندها می‌تواند تأثیری منفی بر پاسخ جنسی داشته باشد (والن، ۱۹۸۰؛ به نقل از باسون، ۲۰۱۰). به طور مثال، درک و تعبیر ناخوشایند زن از لغزندگی واژن خود از تحریک جنسی می‌تواند میل جنسی او را منع کند و پاسخ جنسی او را قطع کند. مخرب‌ترین ارزیابی‌ها، آن ها هستند که فاجعه‌آمیز هستند و اغلب چرخه‌ای قوی از اضطراب یا احساس گناه را به وجود می‌آورد و سپس موجب منع پاسخ جنسی می‌شود همچنین والن معتقد است که عنصر اصلی در تمام اختلالات عملکردی، ناآرامی شدید احساسی به وجود آمده از خطاهای شناختی در درک و ارزیابی است. آرون و همکاران[۱۴۲]،(۲۰۰۹) تمایلات جنسی را به عنوان مجموعه‌ای از احساسات، عواطف و شناخت تعریف می‌کنند که فرد آن ها را با تحریک جنسی فیزیولوژیکی پیوند می زند که در کل موجب میل و رفتار جنسی می‌شود و معتقدند خلق افراد، حالت عاطفی- هیجانی و میل جنسی افراد به طور پیچیده‌ای به هم وابسته‌اند. شناسایی جزء میل-تحریک در چرخه پاسخ جنسی اصولاً” بر مرحله تحریک تمرکز دارد؛ بااین‌حال، با توجه به وابستگی میل و تحریک، محققان میل-تحریک را یک واحد محسوب می‌کنند. مشابه آن ها، محققین دیگری نیز این پیوستگی و رابطه متقابل بین جوانب هیجانی و شناختی میل جنسی زنان را مطرح کرده‌اند (رودا[۱۴۳] و همکاران، ۲۰۰۴؛ دجانگ[۱۴۴]، ۲۰۰۹). ذهن انسان برای خود مفاهیم و معنا ایجاد می‌کند؛ وقایع را به طور شناختی ارزیابی ‌می‌کنند و متعاقب آن ‌به این ارزیابی‌ها پاسخ هیجانی می‌دهد (بک[۱۴۵]، ۱۹۹۶؛ رایان[۱۴۶] و همکاران، ۲۰۰۵؛ گروهول[۱۴۷]، ۲۰۱۴). پاسخ هیجانی مستلزم ارزیابی شناختی است، دلاماتر[۱۴۸] (۲۰۱۲) بخش هیجانی میل جنسی را ترکیبی ‌از پاسخ فیزیولوژیکی و تجربه ذهنی می‌داند که معنایش تحت تأثیر ارزیابی شناختی قرار می‌گیرد. به طور مشابه، نظریه دوعاملی اسکاتر نیز، تجربیات عاطفی را متشکل از تحریک و شناخت بیان می‌کند. بنا بر عقیده اسکاتر، دو عنصر برای تجربه جنسی ضروری هستند: (۱) تحریک ارادی و قابل‌درک و (۲) محرک‌های محیطی که برای تحریک، هیجانی هستند. میل و تحریک جنسی مانند خشم، ناراحتی و ترس، از احساسات پایه و اولیه نیستند. در عوض، میل جنسی،‌ ترکیبی ‌از درجات متغیر احساسات دیگر (مانند عشق، شور و اشتیاق، میل به پیوستگی عاطفی، میل به خشنودی فیزیکی و حتی حسادت) در نظر گرفته می‌شود (برینبام و همکاران، ۲۰۰۷). نظریه‌پردازان هیجانات، هیجانات جنسی را متشکل از سه جزء می‌دانند: جزء نوروفیزیولوژی، جزء رفتاری و جزء روان‌شناختی و احساسات. موادی در بدن هستند ازجمله کورتیکواستروییدها، دوپامین، سروتونین، مونوآمین، نوراپی‌نفرین و اسیدهای گاما آمینو بوتریک اسید که در بسیاری از هیجانات درگیر هستند، اگرچه شواهد اندکی وجود دارد که هورمون‌های خاصی را با هیجانات خاص مرتبط می‌کند (برینبام و همکاران، ۲۰۰۷؛ اوری، ۲۰۱۰). ابراز احساسات جنسی متأثر از مهارهای اجتماعی نیز است. افراد هنجارهای هیجانی پذیرفته‌شده، عقاید راجع به هیجانات جنسی و واژگان هیجانات جنسی را از فرهنگشان می‌آموزند (روف و همکاران، ۲۰۰۷). علاوه بر این، رسانه جمعی بر قوانین حاکم بر ابراز احساسات و رفتار جنسی تأثیر می‌گذارد، ترسیم روش‌هایی که افراد صمیمیت جنسی را تجربه می‌کنند در فیلم‌ها، برنامه های تلویزیونی و موزیک ویدیوها به طور مستمر نشان داده می‌شوند (دیاموند، ۲۰۰۳؛ بروتو، ۲۰۱۱).

 

ویژگی‌های شریک جنسی و رابطه نیز درک و ارزیابی ‌می‌شوند؛ در این صورت، این‌ها عوامل شناختی در میل جنسی محسوب می‌شوند. جذابیت فیزیکی نیز یک ویژگی مهم و تأییدشده در میل جنسی است، باث و همکاران در تحقیق خود دریافتند که درک قدرت بدنی بالا عامل شناختی مهم در جذابیت مرد، هم برای زنان و هم برای مردان است. ویژگی‌های مرتبط با وزن نیز عاملی مهم و تعیین‌کننده در جذابیت زن برای هر دو جنسیت به‌حساب می‌آید، فقدان جذابیت برای یکی از همسران غالباً” ممکن است به دلیل افزایش سن و تغییراتی که در طی زمان رخ‌داده است باشد، با میل جنسی پایین ارتباط دارد (باث[۱۴۹] و همکاران، ۲۰۰۴).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...